کاریکلماتور

  سایه ام هنگام غروب برای اینکه همراه خورشید نرود ، پشت سرم قایم می شود .
  اگر باران دریا را قطره قطره به زمین منتقل نکند ، کره زمین را سیل می برد .
  آنقدر آرزو به گور بردم که محلی برای جسدم باقی نمانده .
  شیرین ترین خاطرة زندگی ام خداحافظی آدم پرچانه است .
  پا ظریفترین وسیله نقلیه است .

  قوه جاذبه زمین ، ابرها را می دوشد .
  در بازار بورس ، اخلاق رو به تنزل است .
  سایه ام تا گور بدرقه ام کرد .
  تنها پناهگاه موش سوراخ است .
  کارت شناسائی بهار گل است .

  اگر پشت دود به آتش گرم نبود ، آنقدر سر به هوا نبود !
  اگر درختان سربه زیر بودند ، زرافه گردن کشی نمی کرد .

مجرمین با دستهای قانون نمی میرند ، آنان با دستهای انسانهای دیگر هلاک می شوند .
  هیچ وقت نمی توانید با مشت گره کرده ، دست کسی را به گرمی بفشارید .
   هنر زندگی این است که بتوانی صداقت دستهایت را به همگان نشان دهی .
   در جایی که هیچ شاهدی برای اثبات دلایل وجود ندارد ، اثر دستها ما را متقاعد می سازد که خدایی هم هست .

اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم قفسی به بزرگی آسمان می سازم .
  فردی که فکرش سیاه است مویش زودتر سپید می شود .
  تاریخ مصرف موش و ماهی را گربه تعین می کند .
  عشق جنین آسا در قلبم نمو پیدا می کند .
  قلبم یک در میان برای خودم میزند .
  دنیا قفس بزرگی است .

زندگی ، یک مسابقه است . در یک مسابقه همه برنده نمی شوند .
  با بهار ، به استمداد گل پژمرده شتافتم .
  نه ، با گل وجودم به استقبال بهار شتافتم .
  برای اینکه دلم خوش باشد ، خوشم...

سفر وقتی خوبست که امید بازگشت داشته باشی .
  تاریکی زیر اثر انگشت خورشید محو شد .

  سکوت قلب گورکن خاموشی گورستان را کامل می کند .
  با حاصل جمع عمرهای سپری شده هم نمی توان یک لحظه زندگی کرد .
  حاصل جمع شبها هم نمی تواند دامن سفید خورشید را به اندازه یک سر سوزن لکه دار کند .
  زمان حاصل جمع گذشته و آینده است .
  بار زندگی را با رشته عمرم به گوش می کشم .

  هر زشتی به اندازه کافی زیباست.
  دلم ، از میان ردیفهای موسیقی ، فقط شور میزند .
  اوضاعم از خودم بی ریخت تر است .
  رودخانه بر اثر فشار آب است که دل به دریا می زند .

  بعضی ها با وجود تفاوت زبان ، همدیگر را می فهمند و عده ای علیرغم داشتن زبان مشترک از فهم آن عاجزند .
  چاشنی تلخ انتظار ، نبودن امید است .

  آدم خوش بین با چشم مصنوعی هم روزنه امیدش می بیند .
  دختران قالی باف فرارسیدن بهار را به گلهای قالی تبریک می گویند .
  تصویر متلاشی شده ام در آینه شکسته اشک می ریزد .
  یک لیوان اشک به چشمی که تشنه گریستن است هدیه کردم .
  آدم برفی وقتی به خورشید نگاه می کند اشک در چشمش حلقه می زند .

غنچه ، با دیدن نخستین اشعه آفتاب ، گل از گلش شکفت .
  حماقت نمی تواند عذر موجهی باشد ، نگذارید ” گل ” کند .
  امروزه روز ، گل را هم بزک می کنند .
  زندگی مثل گل است . هر روزش رنگ و بوی دارد .

برای اینکه مگسها دور وبرم نپلکند ، هیچگاه به چیزهای شیرین فکر نمی کنم .
  هرگاه اوقاتم تلخ است به شیرینی فروشی می روم .
  قناد احتکار شیرین دارد .

وقتی نیستی نگاهم دست خالی به چشمم باز می گردد .
  در فصل بهار از ترس اینکه گیاه روی گونه ام نروید اشک نمی ریزم .
<!--[if !supportLineBreakNewLine]-->
<!--[endif]-->


دسته ها : لطایف - طنز
شنبه بیست و سوم 6 1387
X