سکوت
خدای
مهربانم !
تو را می خوانم
...
صدایت می کنم
...
همیشه ..... همیشه
... ! ..
تنها تویی که نیازم را می دانی
...
باز هم تنها تویی که می دانی ...... تنها تکیه گاه
زمین و آسمانم تویی !
اما این بار خدای مهربانم
... به شکلی دیگر تو را می خوانم !
این بار سکوت می کنم
...
در برابر هر چه هست و هر چه نیست !
و با صبری ژرف تر از همیشه که
تمام وجودم را فرا گرفته منتظر می مانم !
می دانی که این صبر گویای چیست
؟! ...
بگویم ؟! ... یا می دانی ؟! ...
این صبر ژرف
...
گویای تمنایی ست از نهایت
وجودم ! ...
گویای خواهشی ست که تو آن را
می دانی ! ...
خدای خوبم !
...
از تو پاسخی می خواهم به زیبایی مهری که همیشه به
من داشته ای !