هفت روش برای کسب احترام
احترام را همه می خواهند، ولی معدود کسانی آن را بدستش می آورند.
چـرا؟ به شما خواهیم گفت چرا. احتـرام اکتـسابی است؛هرگز به کسی اهدا نمی شــود . امروزه با هجوم مردم بـرای انجام دادن سراسیمه وار کارها، انـدک افـرادی دارای اراده،بـردبـاری یا پشتکار مورد نیاز برای مورد احترام واقع شـدن حقیقی می باشنـد . همانند نوشیدن یک قهوه اسپرسوی خوب، ایـجـاد احـتـرام نـیازمند زمان و درنظر گرفتن جزئیات ظریف است تا بتوان به بهترین نتیجه دست یافت .
احترام همچنین رابطه مستقیم با شـهرت و اعتـبـار شـما دارد . از خود جلوه ای متشخص بسازید، احترام بـه عنـوان نتیجه ظاهر خواهد شد.
روشهایی برای سرعت بخشیدن به این فرایند وجود دارد . حـداقـل برای کوتاه مدت - از طریق برخی راههای میان بر. برای مثال خود را در موقعیتی قرار دهید کـه بـتوانید قدرت خود را بکار ببرید ( قدرت حقیقی، نه در راس قدرت دربان باشگاه ) ، آنگاه مقـدار معینی از احـتـرام به شما اعطا خواهد شد، نه بدلیل اینکه استحقاقش را داشته اید، بـلـکه بـه این خاطر که موقعیت جدید شما اینطور ایجاب می کند .
بروی کسی آب دهان نیندازید .
من با یک مامور عالیرتبـه پلیس آن قـدر دوستی عمیـقی داشتـم کـه می توانستم روی صورتـش آب دهـان بـیـنـدازم و از او بـخـواهم بدلیل اینکه سد راه آب دهانم شده ، از من عـذر خواهی کند، اما بخاطر "مقام" او از انجام چنین کار گستاخانه ای خـودداری کـردم . مـن بـرای مـقـام ریـاست احتـرام قــائل هستم ، بنابراین بدلیل "مقام" او، به رئیس خود احترام میگذارم نه بخاطر آنچه که او انجام داده و مستحق احترام من شده است.
بـنابراین بیایید واقیت گرا باشیم ؛ اکثریت ما استطاعت تهیه بنز را نداریم ، و درصد بسیار کمتری می تـوانیم موقیعتی قدرتمند را برای خود خـریداری نماییم. با این شرایط چگونه میتوانیم مقداری احترام را بسرعت کسب نماییم ؟
در این قسمت هفت نکته وجود دارد که احتــرام شـما را تضمین نمی کند اما شما را در جهتی صحیح هدایت خواهد کرد . آنچکه باید بخاطر داشته بـاشید آن است که این نکات نباید فقط یکبار انجام شده و سپس فراموش گردند ، بلکه باید به عنوان بخشی از سبک زندگی و تصویر جدیدی که در نظر دارید دربیایند.
1- لباس مناسب بپوشید
صرفه نظر از اینکه در گذشته چه کار کرده اید، چقدر پول در حـساب بانکی خود دارید، تا چه اندازه مشهور هستید یا چقدر چاق شده ایـد، یـک شـخص با لباسی شایسته بهتر از یک کهنه پوش مورد توجه قرار میگیرد.
درمورد هر نوع لباسی صحبت نمیکنیم، منظور یک لباس اندازه است که توسط خیاطی ماهـر و چیـره دسـت دوختـه شده است. اکنون زمان ارزان بودن نیست. یک دست کت و شلوار 50 هزار تومانی بخرید، آنگاه 50 هزار تومان بنظر خواهید رسیـد. کــت و شلواری 300 هـزار تـومانی بـخریــد، 300 میـلیون بنظر خواهیــد رسید. در مــورد کـفـش هـا هـم خسیس نبوده و یک جفت از بهترین آنرا برای خود تـهیـه کنـیـد. هر چـیـز ساخـت ایـتـالیا اتوماتیک وار بهتر از بقیه می باشد -- پایان داستان.
دهان خود را بسته نگاه داشته و به حقیقت متوسل شوید...
2- ساکت بمانید
میدانم که همه شما تصور میـکنید کـه نـابغه اید، اما واقیت آن است که نیستید. در غیر اینصورت نیز به هیچ نصیحتی نداشتـید و جهان بازیچه ای در کف دستان شما می بود. بنابراین، چون هنوز چیزهای زیادی برای آمـوختــن وجـود دارد، بـهتـر اسـت کـه دهـان را بسته نگاه داشته و گوش کرد.
خردمند و مرموز بوده و فقط چــیــزی را کــه لازم اســت بــگویید . در واقع هیچ چیزی را تا زمانی که مجبور نشده اید، بیان نکنید. اشتباهات معمولا توسـط افرادی صورت میگیرند که بدون دلیلی مناسب زبان به صحبت می گشایند. هرقدر یک فــرد اطـلاعات کمتری از شما داشته باشد، احتمال ماندن وی در فاصله ای محترامانه بیشتر خواهد شد .
وقتی من کسـی را بـرای اولیـن بـار ملاقات می کنم ، مؤدبانه با او سلام و احوال پرسی نموده و تا دو دقیقه بعد از آن چیزی نمی گویم . در ایـن فـاصــلـه آن فـرد ســاده لوح همه اسرار خود را برایم تعریف کرده است ؛ کجا زندگی می کند ، روابطش با همسرش چگونه است ، شماره کارت اعتباریش چیست و چه تـعداد قرص بـرای رفـع مـشکلات جنسیش مصرف میکند . اگر شما هم در مکالمات خود اینچنین باشید ، آیا کسی حاظر خواهد بود بعد از آن دو دقیقه باز هم برایتان احترام قائل باشد ؟
3- دروغ نگویید
اگر مجبور به سخن گفتن شدید، به آنچه که واقعا می دانید اکتفا کنید. دروغ گفتن برای تحت تاثیر قراردان و یا جلب احترام دیگران نتیجه معکوس در بر خواهد داشت.
هیچ راهی سریعتر از دروغگویی برای از دست دادن احترام وجود ندارد، بخصوص زمانی که آن دروغگویی با حماقت همراه باشد. اگر چیزی را نمیدانید، بسادگی بگویید، " مــن در این مورد نظری نمیتوانم بدهم ." یک انسان حقیقی کاستی ها و ضـعف های خـود را می پذیرد . اگر طرف دیگر مودب باشد، از شما آنچه که در تـوانـاییتان است را درخواست نموده ، و شما فرصتی پیــدا خواهیــد کــرد کــه در مـورد چیزی صحبت نمایید که همانند انیشتین جلوه تان دهد
4- هرگز لبخند نزنید ( آن را برای همسرتان نگهدارید(
هر وقت مرد رندی را میبینم که هـمـگی دندانهایش را نشان میدهد، همیشه تصویر یک تمساح به ذهنم خطور میکند. یک انسان مـحترم، یک انسان هوشیار نیز هست. لبخند زدن میـتـواند جلوه شما را مخدوش نمـایـد و ممکن است دیگران تصور کنند که شما یک فروشنده اتومبیل دست دوم هستید.
از لبخند زدن دوری کنید تا انسانی جدی بنظر آیید که براحتـی تـحت تـاثیر قرار نمیگیرد. از هر 10 مورد، 9 مورد طرف مقابل حتی سخت تر تلاش خوهد کرد تا مـوافـقـت شما را بدست آورد. در این شرایط چه کسی به چه کسی احترام می گذارد؟
در عوض لبخند ملیحانه و نشان دادن دنـدانـهای همـچون صـدف خـود را هـنگـامی که با همسران هستید، از او دریغ ننمایید.
5- اطمینان و تواضع
افراد با اطمینان توانای جـذب بسیـار بـیـشتری نـسبت بـه بقیه افراد دارند. این اطمینان حـتـی اگـر شامل راه رفتن مغرورانه، وضعیت اندام مناسب یا اخـلاق و رفـتـار شـخـصـی خوب باشد، تصـویـر شـخصی تحت کنترل را نمایان می سازد که میداند چه کاری انجام میدهد و میتواند کار را به اتـمام برساند. یک انسان مطمئن میگوید، "شما میتوانـیـد بـه قابلیتهای من اعتماد کنید" و "به گفته های من احترام بگذارید."
به چشمان کسی نگاه کنـیـد. یـک انـسـان مـطـمـئـن هیـچـگاه کثیفی را در کفشهایش مشاهده نمیکند چرا که او هرگز نظرش را به پایین نمی افکند.
مرز بین اطمینان و خود بینی را بیاد داشته باشید. اطـمینـان تـعـادل تـوام بـا فـروتنــی و تواضع میـباشد. فقط انسانهای نادان فخر فروشی میکنند. کسی شما را معرفی میکند و می گوید، " آقای فلانی واقعا زرنگ است، شرکتش پارسال 100 میلیون سود کرد."
شـمـا پـاسـخ مـی دهیــد، "حتــی بــا حرفه ای ترین مهارتهای رهبری در جـهـان، بـدون سربازان کارکشته و خوب، نمی توانستم کـاری انـجام دهم. یک انسان بتنهایی قادر به صورت دادن چیزی نیست." چه کاری انجام داده اید؟ شـمـا قـابـلیتـهـای خود را در ضمن تحسین دیگران آشکار نموده اید. چه انسان متواضعی هستید
6- مؤدب باشید - احترام و نزاکت را متقابلا رد و بدل نمایید
وقتی کسی را ملاقات میکنید، نباید با بی نزاکتی لـبخنـدبزنید، اما از طرفی بی ادب نیز نباید باشید. محـتـاط بـودن بـه مـعـنای آن نـیست که نمی توانید مؤدب باشید. رفـتـار شایسته نمایانگر خلوص، و خلوص نمایانگر وقار است؛ یک انسان با وقار دارای خصیصه های در خور احترام میباشد.
هیچکسی تا حال بدلیل ادب و یا نزاکت زیاد دشمنـش بـه جنگ او نرفته است. ادب همچنین به معـنـای ترسـو بـودن نیست.
7- حافظه خوبی داشته باشید
یکی از مسائل مهم و کلـیدی تقویت حافظه است، چون علاوه بر دور نگاه داشتن فرد از اشتباهات احتمالی، بـاعــث امتیازات بیشماری در دنیای کار و تجارت می گردد. اگر نام فـردی کــه از مـعرفی او 30 ثانیه هم نمی گذرد را بیاد نیاورید، مانند یک آدم ابله به نـظـر خواهید آمد.
بـخـاطر آورن اسـامــی و آنچه که به شما گفته شده، نشان دهنده این اسـت کـه فـردی هستید که به جزئیات توجه دارید، و نیز دقیق، باهوش و فهیم می باشــید. لازم نیست یـک سخـنرانـی طـولانی را بـیـاد بـیاورید؛ بخاطر آوردن یک اسم کافی است، و این باعث می گـردد طرف مقابل شما احساس خوبی نماید ( اگر مطلبی را درمورد فرزندانش بیاد آورید، امتیازتان بیشتر می گردد ). و او چه فـکری خواهـد کـرد؟ " عـجب مـرد محـتـرمی، دوستش دارم. او حتی اسم مرا بخاطر دارد.
من اولین نفری خواهم بود که می پـذیرم یـک دانـشمـنـد سفـیـنـه فـضـایی نیستم: این مشـاوره کـاملا واضــح و روشن است. برخی چیزها را احتمالا از قبل انجام می دهیـد، و برخی را نه. بکار بستن همگی این هـفت قـانـون بـه معنای آن است که مجبورید سبک زندگی و نحوه رفتار با آشنایان چندین ساله خود را تغییر دهید، اما اگـر خـواهـان احترام فوری هستید، باید بهایش را بپردازید.
فقط برای چندین روز آنچه را که گفته شد انجام دهید،تفاوت را مشاهده خواهیدکرد. در یک رسـتوران خوب با لباسی شیک قدم بگذارید، در حالی کـه سـرتـان روبـه بالا است و وضـعـیـت انـدام مناسبی دارید، میزی را انتخاب کـرده و غـذای خـود را سـفـارش دهـیـد. هنگام انتخاب نوشانه، از پیشخدمـت در موـرد نـوشـابـه ای کـه بـا آن آشـنـایـی ندارید، سؤال نمایید.
با پیش خدمت تا آخر شب هیچ حرفی نزنید به استثنای "متشکرم" آنهم زمـانیکه بـرای شـمـا چـیـزی مـی آورد. نـدانـهـای خـود را نـشـان نـدهید. در انـتـهـای شـب آنـچـه کــه پیشخدمت در مورد نوشابه به شما گفته را تـکرار نمایید. 20 درصـد صـورتـحـسـاب را به عنـوان انـعـام بـاقـی بـگذاریـد. او مـمـکن اسـت فـقـط یـک پیشخدمت باشد، اما این آغاز واگنهای احترام است
چه قدر بخوابیم
ناپلئون بناپارت معتقد بود که برای مردان شش ساعت و برای زنان هفت ساعت خواب کافی است و تنها افراد نادان هشت ساعت میخوابند!
زیاده روی در خوردن و نوشیدن کار ساده ای است و خواب بیش از اندازه هم میتواند به همین سادگی باشد. صبح جمعه است و هیچ کاری نداریم؟ ساده است، بیشتر می خوابیم. بیشتر ما با خوشحالی از یکی دو ساعت خواب بیشتر استقبال میکنیم و خواب شبانه خود را تا حدود نه ساعت ادامه میدهیم.
یک مثال از ساعات خواب غیر عادی را میتوان در اسکیموها یافت. آنها تا دهه 50 و قبل از اینکه خود را با ساعتهای زندگی غربی وفق دهند، به این ترتیب استراحت میکردند که در زمستانهای تاریک و طولانی تا 14 ساعت در روز میخوابیدند و در تابستان و نور مداوم خورشید، تنها شش ساعت از روز را به خواب اختصاص میدادند و جالب اینکه علی رغم این 8 ساعت تفاوت، دچار خواب آلودگی وسط روز نمیشدند.
با این وجود محققین آمریکایی اعتقاد متفاوتی دارند، به گفته آنها چون افراد میتوانند خواب روزانه خود را افزایش دهند، پس حتما به خواب بیشتر نیاز دارند. به این ترتیب کسانی که حدود هفت و نیم ساعت در روزهای عادی و نه ساعت در روزهای تعطیل میخوابند، بدون اینکه بدانند به شدت دچار کمبود هستند و در حقیقت هر روز به نه ساعت خواب احتیاج دارند و به عنوان شاهد این مدعا، کسانی را مثال میزنند که در طول روز خواب آلود هستند و حتا هنگام کار و رانندگی به خواب میرند.
اما این مثال نمیتواند چندان دقیق باشد زیرا بیشتر این افرادخواب آلود به دلایل مختلف کمتر از شش ساعت در روز میخوابند. ممکن است این کم خوابی به خاطر کار کردن در شیفتهای متعدد، ساعات کار طولانی که با رسیدگی به امور منزل افزایش یافته، رفت و آمدهای دوستانه و میهمانیها و یا به سادگی تماشای تلویزیون است.
بسیار از تصادفات که در اثر خواب آلودگی راننده رخ میدهد در ساعات اولیه صبح رخ میدهد و این رانندگان یا اصلا خواب شبانه نداشته اند یا مقدار آن بسیار اندک بوده است.
از طرفی نه ساعت خواب شبانه لزوما برای سلامتی مفید نیست. آمار جدید نشان میدهد که بیشتر بزرگسالانی که بیشتر یا کمتر از حد عادی میخوابند، در سنین جوانی فوت میکنند. اما باز هم در بیشتر موارد، خواب زیاد عامل مرگ نیست، بلکه دلیل این خواب بیش از حد، کشنده است.
برای مثال اشخاص سیگاری، کسانی که رژیم غذایی پرچربی و کم فیبر دارند، افرادی که عادت به نوشیدن الکل دارند، کم ورزش میکنند و به طور کلی سلامت خود را نادیده میگیرند و همچنین افراد عصبی، خواب نامنظمی هم دارند و در واقع مجموع این عوامل میتواند موجب مرگ زودرس این افراد شود.
در دوره ملکه ویکتوریا (ملکه مشهور انگلستان در سالهای 1837 تا 1901) خوابیدن بیش از 8 ساعت را نشانه بطالت یا درآمدی بیش از حد نیاز میدانستند. ناپلئون بناپارت نیز که فرد خوش خوابی نبود، میگفت که برای مردان شش ساعت و برای زنان هفت ساعت خواب کافی است و تنها افراد نادان هشت ساعت میخوابند.
البته نباید فراموش کرد که خواب یک سره و بدون بیدار شدن، حتا اگر کوتاه تر هم باشد از خواب آشفته یا تکه تکه طولانی بسیار موثرتر است و هرگز 10 ساعت خواب همراه با سرو صدا، نور مزاحم و بیدار شدن های مکرر نمیتواند به اندازه شش ساعت خواب در محل آرام و تاریک موجب رفع خستگی شود.
اما ما واقعا به چه مقدار خواب نیاز داریم؟
بر خلاف گفته ناپلئون، امروزه با انجام آزمایشها و آمارگیریها، میانگین میزان خواب در هفته (روزهای عادی و تعطیل) برای یک فرد عادی هشت ساعت در روز است. اما افراد تا حد زیادی با یکدیگر متفاوتند. ما افرادی را میبینیم که کم خواب یا پر خواب هستند، یعنی کسانی که میتوانند با 5 تا 5.5 ساعت یا بالعکس نه تا ده ساعت خواب، در حد یک فرد عادی استراحت کرده باشند.
چند عامل موثر در مقدار خواب لازم برای هر شخص اینها هستند:
برای مثال، سیگار کشیدن، نوشیدن قهوه یا الکل و ورزش همه عواملی هستند که میتوانند خواب شما را به نحو چشمگیری تحت تاثیر قرار دهند.
اگر برای خوابیدن در بستر کتاب میخوانید یا تلویزیون تماشا میکنید و همچنین مقدار نوری که در طول روز با آن مواجه بوده اید (مانند صفحه کامپیوتری که تا نیمه شب در مقابلش نشسته اید) همه، در کمیت و کیفیت خواب شما موثرند.
همه این عوامل با یکدیگر جمع شده و مقدار خوابی را که در طی آن شما به خوبی استراحت کرده، با احساس شادابی بیدار شده و هوشیاری خود را در طول روز حفظ میکنید، تعیین میکنند.
اما این قانون 8 ساعت خواب در روز اقعا از کجا آمده است؟
در یک تحقیق کلاسیک، محققان فرد داوطلب را به مدت 30 روز در اتاقی بدون پنجره و با نور کنترل شده قرار میدادند. نور 16 ساعت از روز موجود بود و 8 ساعت دیگر اتاق تاریک میشد. اما داوطلب میتوانست به دلخواه خود منبع نور را خاموش یا روشن کند.
قبل از شروع آزمایش، این فرد از ساعت خواب منظم 6.5 ساعت در روز پیروی میکردو او در شب اول هشت ساعت و در شب دوم 10 ساعت، شب سوم 12 ساعت و شب چهارم 14 ساعت خوابید. او در طی شبهای بعد ساعت خواب خود را کم کرد تا بالاخره به زمان یکنواخت 8 ساعت و 13 دقیقه رسید و آنرا ادامه داد.
این آزمایش بارها با افراد مختلف تکرار شد و نتیجه یکسانی از آن به دست آمد. به این ترتیب توصیه 8 ساعت خواب در روز به وجود آمد.
چقدر خواب بدهکارید
خوب باز هم به سوال همیشگی برمیگردیم، "شما" چگونه مقدار خواب مورد نیاز خود را تعیین میکنید؟
ابتدا باید به حساب بانکی خواب خود سر بزنید و ببینید آیا بدهی دارید یا نه.در طول روز شما حدود هشت ساعت از این حساب برداشت میکنید و مقداری خواب بدهکار میشوید. خواب شبانه این بدهی را جبران میکند. اما اگر شما تنها شش ساعت و نیم بخوابید، هنوز یک و نیم ساعت خواب بدهکار هستید.
اگر پنج شب متوالی به این کار ادامه دهید، یک شب کامل از خواب خود را از دست داده اید و در روزهای بعد به خواب بیشتری نیاز دارید تا این کمبود جبران شود.
حالا از کجا بدانید که بدهی خواب دارید؟ یک روش برای دانستن آن وجود دارد: از روز شنبه شروع کنید و بدون نوشیدن مواد الکلی و کافئین دار و استفاده از دخانیات، هر شب در یک ساعت مشخص به بستر بروید به طوری که هر شب 7 تا 8 ساعت متوالی بخوابید، شش شب این برنامه را اجرا کنید و روز جمعه به خود اجازه خوابیدن بدهید و ببینید بدنتان تا چه زمانی اجازه خوابیدن میدهد.
اگر از ساعات خواب روزهای عادی، بیشتر خوابیدید یعنی که بدهی خواب دارید و باید مقدار بیشتری از شب را به استراحت بپردازید. میدانیم که این آزمایش چندان ساده نیست اما انجام دادن آن مهم است، چرا؟
نتایج سوء خواب ناکافی و ناراحت میتواند بسیار جدی باشد. بسیاری از تحقیقات نشان داده اند که کمبود خواب میتواند هوشیاری و عملکرد فرد را تا حد بسیار زیادی ضعیف کند. کاستن از خواب شبانه به اندازه یک و نیم ساعت در یک شب، میتواند کارایی و هوشیاری شخص را در روز بعد تا یک سوم کاهش دهد.
خواب آلودگی شدید در طول روز به حافظه صدمه میزند و قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل اطلاعات را کاهش میدهد و این ناتوانیها میتوانند در مرحله بعد به مشکلات جسمی مانند صدمه دیدن در محل کار (به خصوص هنگام کار با ماشین آلات)، تصادف در حین رانندگی و مانند آن منجر شوند.
حرف آخر اینکه شما باید هر روز با احساس شادابی بیدار شوید و در طول روز احساس خواب آلودگی نداشته باشید. اگر مشکل خواب آلودگی یا خستگی شما با خواب بیشتر حل نشود، ممکن است به یک ناهنجاری خواب مبتلا باشید و باید با یک متخصص مشورت نمایید
خودت باش فقط خودت
گلهای سرخ به این زیبایی میشکفند چرا که سعی ندارند به شکل نیلوفر های آبی در آیند و نیلوفرهای آبی به این زیبایی شکفته می شوند چرا که درباره ی دیگر گلها افسانه ای به گوششان نخورده است. همه چیز در طبیعت این چنین زیبا در تطابق با یکدیگر پیش میروند. چرا که هیچ کس سعی ندارد با کسی رقابت کند کسی سعی ندارد به لباس دیگری درآید.
فقط این نکته را دریاب! فقط خودت باش و این را آویزه ی گوش کن که هر کاری هم که بکنی نمیتوانی چیز دیگر باشی. همه ی تلاشها بیهوده است . تو باید فقط خودت باشی.
دارای دیدگاه کوتاه مدت است | دارای دیدگاه بلند مدت است |
بیشتر ، نگاهش به زمان حال سازمان است | بیشتر نگاهش به آینده سازمان است |
تأکید بر سیستم ها و ساختار ها و کنترل دارد | تأکید بر روابط انسانی ، انسان ها و روحیه دادن دارد |
به دنبال ثبات و آرامش است | به دنبال انعطاف و تغییر است |
دارای کارکنان است | دارای پیروان است |
وضعیت موجود را می پذیرد و اداره می کند | وضعیت موجود را به چالش میکشاند و نوآوری می کند |
اجرا میکند | هدایت می کند |
کارها را درست انجام می دهد | کارهای درست را انجام می دهد |
بیشتر کارهای جاری را انجام می دهد | بیشتر به ابداع و نوآوری می پردازد |
تغییر را تهدید می داند و از آن می پرهیزد | به تغییر به عنوان فرصت نگاه می کند و آن را دنبال می کند |
بیشتر دوست دارد حرف بزند | بیشتر دوست داردگوش کند |
مسائل را خودش حل می کند | پیروان را توانمند می سازد تا مسائل را حل کنند |
مقاسیه رهبر و مدیر
مدیران موفق
1- مدیران موفق نمونه بارز هستند :
اکثر مدیران موفق هم از جایگاه فردی برخوردارند و هم از ارزش سازمانی ، هم از دانش علمی برخوردارند و هم از مهارتهای تجربی . با این عمل باید گفت هم در سازمان و هم در خارج از آن نمونه هستند
۲- مدیران موفق از همه یک چیز می خواهند:
آنها می توانند مهارتها ، دانش و فرهنگ لازم برای سازمان و فرد را به منظور نیل به موفقیت عملی سازند . این مدیران برای رسیدن به اهداف خود بی صبرانه عمل می کنند . ماموریت آنها این نبوده که خودشان را در آینه ببینند ، بلکه این است که توان بالقوه خود را به کمک هم نشان دهند .
۳- مدیران موفق دیگران را هدایت می کنند :
از نظر آنها هر برخورد بین افراد ، یک فرصت برای هدایت است . فرصتها عمدتا محدود به زمان هستند . این هدایت شامل مجموعه ای از رفتارها ، آموزش ، معرفی ، مشورت و غیره می شود . تمرکز اصلی همه این فعالیتها ، کمک به افراد موفق دیگر است . این نوع مدیران به صورت فعال و ثابت در بهبود عملکرد موثر بوده و به نیروهای خود کمک می کنند تا مستعدتر گردند .
۴- مدیران موفق عملکرد را پیگیری می کنند :
آنها برای سنجش عملکرد ، معیارهای اندازه گیری در اختیار دارند و به طور واضح نکات مثبت و منفی موفقیت را برای هر فرد در سازمان بیان می کنند . آنها به فرد مسئولیت می دهند و انتظار پاسخ دارند .
۵- مدیران موفق هدایت خود را سطح بندی می کنند :
آنها تشخیص می دهند که باید به برخی از گروهها مسئولیت بزرگتری واگذار کنند و مدیران آینده را برای ایجاد رهبری در بین دیگران آماده می کنند . این مدیران با دادن فرصتهایی به این گونه افراد ، توانایی های خود را با توسعه مهارت در دیگران افزایش می دهند .
۶- مدیران موفق دارای یک برنامه قوی هستند :
بسیاری از گروهها از مسئولیت های جاری خود راضی هستند . مدیران موفق این امر را بهانه ای برای عدم رشد در سازمان در نظر نمی گیرند . این دسته از مدیران بطور مرتب موانع را از میان بر می دارند و روشهای جدیدی برای رشد و بهبود امور خود ایجاد می کنند .
۷- مدیران موفق تکرار ، تکرار و تکرار می کنند :
مدیران خوب سطح موفقیت خود را از طریق ثبات و نظم به دست می آورند و به موفقیت دیگران از راه تکرار کمک می کنند . آنها خوب می دانند که تنها روش نگهداری سطح بالایی از موفقیت ، یاد آوری و نظم است .
نکاتی در مورد مشکلات و موفقیت
۱- وقتی مشکلی دارید، به جای مناسبی بروید و کمی قدم بزنید، وقتی به خانه برمیگردید، متوجه میشوید که دیدتان به کلی عوض شده است.
۲- وقتی زندگی سخت میشود و راههای ارتباطی بسته میشوند، وضعیت را با شوخی و خنده روشن کنید.
۳- روبهرو شدن با مشکل، پیروزی بزرگی است، سعی کنید با هر مشکلی که روبهروی میشوید، راه حلی برای آن پیدا کنید.
۴- بازندگان در هر جواب مشکلی را میبینند، ولی برنده در هر مشکلی، جوابی را میبیند، مثل برندهها فکر کنید.
۵- همیشه راه برای همه هموار نیست، زندگی برخورد با موانع، غلبه بر آن و حرکت است.
۶- فرار از مشکلات یکی از خصوصیات طبیعی انسانها است. برای تغییر این خصوصیت، برای انجام کارهای پیچیدهتر ارجحیت قایل شوید و آنها را تا زمان اتمامشان نیمهکاره رها نکنید.
۷- بازگو کردن مشکلات، بیشتر وقتها نیمی از حل آن است.
۸- تمرکز در کار، باعث موفقیت و به سرانجام رسیدن هر کاری بدون دوباره کاری میشود.
۹- همیشه به یاد داشته باشید که شما لایق موفقیت هستید.
۱۰- امام علی (ع) میفرمایند: از سقوط و شکست دیگران شادی مکن، زیرا نمیدانی روزگار بر سر تو چه میآورد.
1- اگر در اولین قدم موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل ، دیگر معنی نداشت.
2- انتقاد از خود، سازندگی است . به شخصیت استحکام می بخشد و آدمی را برای کامیابی های بیشتر آماده می کند.
3- نبرد زندگی همواره به نفع قوی ترین و سریع ترین ها خاتمه نمی یابد ، بلکه کسی دیر یا زود برنده می شود که به توانایی خود ایمان دارد.
4- استقامت مادر موفقیت است ، و موفقیت مادر سعادت.
5- استقامت راه موفقیت و خوشبختی است، کسی که استقامت نداشته باشد روی موفقیت را نخواهد دید.
6- تمام مشکلات برای کسی که آنها را آسان می شمارد سهل است.
7- با تشویق می توان قوای خفته و زنگ زده را بیدار کرد و برانگیخت و قوای بیدار و برانگیخته را برای همیشه پایدار و استوار کرد.
8- بهترین پاداش نیک، رضایتی است که در قلب خود احساس می کنیم.
9- آنان که در زندگی پیروز و کامیاب شده اند، اول از نظر فکر و روح پیروز و کامیاب بوده اند.
10- احترام و قدردانی دو چیز مختلف اند. احترام را به موفقیت اشخاص می گذارند. اما قدردانی از شخصیت اشخاص به عمل می آید.
11- انسان هرگز از موفقیت سیر نمی شود.
12- راز موفقیت در زندگی را فقط افرادی آموخته اند که در زندگی موفق شده اند.
13-گاهی اوقات صلاح ما دراین است که به مقصود نرسیم، زیرا مقصود برای ما ضرر دارد.
14- موفقیت اگر با لیاقت و شایستگی به دست نیامده باشد پیوسته موجب نگرانی و تشویش خاطر خواهد بود.
15- موفقیت نصیب افراد خواب آلود نمی گردد.
شاید بارها و بارها انسانهای موفقی را در زندگی خود دیده باشید و از ته دل آرزو داشتهاید شما هم مثل این انسانهای موفق زندگی کنید و به آرزوهای خود دست یابید. دکتر بنیامین بلوم استاد دانشگاه شیکاگو زندگی 100 نفر از موفقترین قهرمانان ورزش، موسیقیدان و دانشجویان ممتاز را بررسی کرد و با کمال تعجب دریافت که اغلب آنان از ابتدا افراد بسیار درخشانی نبودهاند. این مسأله به خوبی نشان میدهد که خواستن توانستن است. واقعیت این است که همهی انسانها میتوانند در یک آن بزرگترین منابع نیرومند خود را بکار گرفته و راه ثابتی را برای موفقیت در پیش گیرند.
در این راه اولین قدم این است که نتیجهی دلخواه را بدانید یعنی دقیقاً مشخص کنید که چه میخواهید، قدم دوم انجام عمل است وگرنه خواست شما به صورت رؤیای شخصی باقی خواهد ماند و قدم سوم یافتن راهی برای کنترل افکار و بررسی نتایج اقدامات خود و اینکه بدانیم کارمان، ما را به هدف نزدیک یا از آن دور میکند و سپس قدم چهارم یعنی ایجاد نرمش برای تغییر رفتار و مقاومت در برابر پاسخهای منفی برای رسیدن به هدف میباشد.
«فرهنگساندرس» کسی بود که در راه هدف خود 1009 بار جواب منفی شنید تا اینکه یک بار فردی به او آری گفت، یاریش نمود و او تبدیل به مرد ثروتمندی شد چرا که او توان آن را داشت که بیش از 1000 بار کلمه نه را بشنود. بدون شک هدف از مباحث زیر نشان دادن قدرتهای فردی به افراد و آموزش اینکه چگونه به هدفهایی برسند که قبلاً غیرممکن میپنداشتند، است. این مباحث نشان دهنده این است که افراد خود بوجود آورندهی بزرگترین ترسها میباشند.
هفت خصلتی که میتواند موقعیت هر کس را تضمین کند از این قرار است:
1- عشق: این عشق است که سبب میشود افراد تا دیر وقت بیدار مانده و صبح خیلی زود، برخیزند. عشق، به زندگی نیرو و معنی میدهد.
2- ایمان: راهی برای استحکام اعتقادات
3- برنامهریزی: راهی برای سازمان دادن منابع
4- مشخص بودن ارزشها: درک ارزشها یکی از حساسترین کلیدهای نیل به ترقی است.
5- انرژی: موقعیتهای بزرگ را نمیتوان از انرژی جسمی جدا کرد.
6- جلب دوستی: ایجاد رابطهای بهینه با دیگران
7- تسلط به فن ارتباط: کسانی که زندگی و فرهنگ ما را شکل میدهند به فن ارتباط با دیگران مسلط هستند.
<!--[if !supportLineBreakNewLine]-->
<!--[endif]-->