نکته های زندگی

 

     آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است

     وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

     سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد

     اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید

     ما زمان را تلف نمی کنیم، زمان است که ما را تلف می کند

     افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند

     پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر

     کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم

     کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید

     انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند

     همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

     تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است

     دشوارترین قدم، همان قدم اول است

     عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید

    آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد

     عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید

     آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد

     وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید

     در اندیشه آنچه کرده ای مباش، در اندیشه آنچه نکرده ای باش

     امروز، اولین روز از بقیة عمر شماست

     برای کسی که آهسته و پیوسته می رود، هیچ راهی دور نیست

     امید، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم

     بجای آنکه به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید

     آنچه شما درباره خود فکرمی کنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است که دیگران درباره شما دارند

     آنکه می تواند نسبت به نیکی دیگران ناسپاس باشد، از دروغ گفتن باک ندارد

     هرکس، آنچه را که دلش خواست بگوید، آنچه را که دلش نمی خواهد می شنود

     اگر هرروز راهت را عوض کنی، هرگز به مقصد نخواهی رسید

     کسانی که نمی توانند فرصت کافی برای تفریح بیابند، دیر یا زود وقت خود را صرف معالجه می کنند

     صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند، وآن هم در تمام عمر، بیش از یک مرتبه نیست

     وقتی شخصی گمان کرد که دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده کند

     کسانی که در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد

     کسی که در آفتاب زحمت کشیده، حق دارد در سایه استراحت کند

     بهتر است دوباره سئوال کنی، تا اینکه یکبار راه را اشتباه بروی

     هرگاه مشکلی را مطرح می کنید، برای رفع آن هم راه حلی پیشنهاد کنید

     کیفیت جامع یعنی درست انجام دادن همه کارها در همان بار اول

     آنقدر شکست خوردن را تجربه کنید تا راه شکست دادن را بیاموزید

     اگر خود را برای آینده آماده نسازید، بزودی متوجه خواهید شد که متعلق به گذشته هستید

     خانه ات را برای ترساندن موش، آتش مزن

     خودتان را به زحمت نیندازید که از معاصران یا پیشینیان بهتر گردید، سعی کنید از خودتان بهتر شوید

     اینجا، کار تمام نشده است، حتی آغاز پایان هم نیست، اما شاید پایان آغاز باشد

     خداوند به هر پرنده‌ای دانه‌ای می‌دهد، ولی آن را داخل لانه‌اش نمی‌اندازد

     تنها راهی که به شکست می‌انجامد، تلاش نکردن است

     درباره درخت، بر اساس میوه‌اش قضاوت کنید، نه بر اساس برگهایش

     از لجاجت بپرهیزید که آغازش جهل و پایانش پشیمانی است

     انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند که خیال می‌کند دیگران را فریب داده است

     کسی که دوبار از روی یک سنگ بلغزد، شایسته است که هر دو پایش بشکند

     هرکه با بدان نشیند، اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد، به طریقت ایشان متهم گردد

     کسی که به امید شانس نشسته باشد، سالها قبل مرده است

     اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

     اینکه ما گمان می‌کنیم بعضی چیزها محال است، بیشتر برای آن است که برای خود عذری آورده باشیم

شنبه نهم 6 1387

نکات زیبا

هرگز ریسمان امید را رها مکن.
وقتی احساس می کنی که دیگر تحمل نداری،
جادوی امید است که به تو نیرو می دهد تا راه را ادامه دهی.
اعتماد به نفس را هرگز از دست مده،
تا آن زمان که باور داری: توانایی،
دلیلی داری تا بکوشی.
هرگز مهار شاد زیستن خود را به دست دیگری مده،
بر آن چنگ بزن،
آنگاه همواره در اختیارت خواهد بود.
این ثروت مادی نیست که پیروزی یا شکست را رقم می زند.
پیروزی و شکست در چگونگی احساس ما نهفته است.
احساس ماست که ژرفای حیات مان را نشان می دهد.
روا مدار که لحظه های نا خوشایند بر تو چیره گردند.
صبور باش و ببین که آن ها در گذرند.
در یاری جستن از دیگران تردید مکن.
امروز یا فردا،همه بدان نیازمندیم.
از عشق مگریز
به سوی آن بشتاب
چه...
عشق ژرف ترین شادی هاست.
چشم به راه آنچه که می خواهی، نمان.
بلکه با تمام وجود آن را بجوی،
و بدان که زندگی در نیمه راه با تو دیدار خواهد کرد
اگر تدبیرها و رویاهایت با امیدهای تو همسو نشدند،
تو راه گم نکرده ای،
هر آینه که چیزی نو از خود و زندگی بیاموزی،
بدان که پیش رفته ای.
داشتن احساس نیکو به زندگی،در گرو داشتن احساس نیکو به خود است
هرگز خنده را از یاد مبر،
و غرور نباید مانع گریستن تو شود.
با خندیدن و گریستن است که
زندگی معنایی کامل می یابد.

شنبه نهم 6 1387

نکاتی برای مدیران

 

۱- نقاط ضعف و قوت خود را کشف کنید .
۲- حس ششم خود را نادیده نگیرید .
۳- آرام و شمرده صحبت کنید .
۴- کارمندان را تشویق کنید تا با ابتکار در انجام کارهایشان راههایی برای صرفه جویی و پایین آوردن هزینه ها پیدا کنند .
۵- زمانی که از کسی اشتباهی سر می زند ، با رفتار صحیح و منطقی او را شرمنده کنید ، نه با توهین و ناسزا .
۶- با توجه بیش از حد به افراد خاص ، حسادت دیگران را برانگیخته نکنید .
۷- به دیگران فرصت جبران اشتباهاتشان را بدهید .
۸- با اولین برخورد ؛ در مورد کسی قضاوت نکنید .
۹- هر کسی را فقط با خودش مقایسه کنید ، نه با دیگران .
۱۰- اعجاز عبارات تاکیدی و مثبت را نادیده نگیرید .
۱۱- اگر در جمعی هستید که موضوع مورد بحث را نمی دانید روشن شدن این امر به اعتبار علمی شما لطمه خواهد زد ، لازم نیست با اظهار نظر در مورد آن ، عدم آگاهی خود را عیان سازید . می توانید سکوت کنید تا در اولین فرصت به تکمیل اطلاعات خود بپردازید .
۱۲- هراز چند گاهی جلسه ای به منظور پرسش و پاسخ با حضور سرپرستان و مسئولین ترتیب دهید تا از صحت عملکرد و برنامه های آنان مطمئن شوید .
۱۳- سرپرستان و مسئولین ، پل ارتباطی مدیریت و کارمندان هستند ، تا از استحکام این پل مطمئن نشده اید بی محابا گام برندارید ، چون در غیر اینصورت ممکن است سقوط کنید .
۱۴- به اندازه کافی استراحت کنید و اجازه ندهید خستگی و استرس به سلامت روحی شما لطمه وارد کند.
۱۵- مطمئن شوید هیچ منبع انرژی بیهوده به هدر نمی رود . برای مثال کسی را موظف کنید تا از خاموش بودن چراغها و بسته بودن شیرهای آب پس از اتمام ساعات اداری و خروج نیروها اطمینان حاصل کند .
۱۶- برای هر بخش ، یک جعبه کمک های اولیه تهیه کنید .
۱۷- راحت ترین مبلمان و چشم نوازترین وسایل را برای اتاق خود تهیه کنید و برای استفاده بهینه از فضا و زیبایی محیط از طراحان داخلی کمک بگیرید.
۱۸- کتاب قانون تجارت را در دسترس داشته باشید
شنبه نهم 6 1387

پندها

 

هرگز به آنچه دیگران دارند چشم ندوزید بلکه نگاهتان به خزانه بی پایان الهی باشد

باید ظرفیت آنچه را می خواهید در خود ایجاد کنید و به تمام آنچه در اطرافتان می گذرد با علاقه بنگرید

زندگی کوتاهتر از آن است که شما بخواهید وقت خود را صرف تشویش و نگرانی کنید. از افلاطون

.هیچ وقت برای شروع دیر نیست و بهتر است که همیشه جرات آغاز کردن را داشته باشیم

.آنچه را که مغز می تواند تصور کند و باور داشته باشد، انسان می تواند آن را بدست آورد

.بزرگترین محدودیت انسان ساخته ذهن اوست

.تصورات ذهن تعیین کنند هدف هاست

.اندیشه حقیر انسان را حقیر نگه می دارد

.زندگی شما جلوه گاه افکار شماست

.اوضاع و احوال شما زمانی تغییر می کند که برای تغییر آن اقدام کنید

.ارزش شما بیش از آن است که تصور می کنید

.کاری را که برای دیگران انجام میدهید برای خود بکنید

.بیاموزیم که کاملا به خود متکی باشیم

.سرنوشت هر کسی را شخصیت او تعیین می کند

.اگر راحت بنشینیم هرگز راه به جایی نخواهیم برد

 .یادداشت هر چیزی نخستین قدم برای به واقعیت درآوردن آن است

 

از کوته نظران چنان بگریزید که گویی از طاعون گریخته اید، آنان با دیدگاه محدودشان همواره انگیزه های شما را سرکوب می کنند

 

.رها کردن نفس در ابتدا سخت به نظر میرسد ، اما اگر رهایش کنی خواهی دانست که این رها کردن یکی از سرور انگیزترین فعالیتهاست 

.برای رسیدن به هدف باید از مرز توان گذشت باید قوی تر از توان خود بود

نا توانترین مردم کسی است که در دوست یابی ناتوان باشد و ناتوان تر از او شخصی است که یار و دوستی را از از دست بدهد. از مولای متقیان

 

.عالیترین مرحله قناعت و بی نیازی گذشتن از آرزو ها و امیال است

ما را حقی است، پس اگر آنرا از ما دریغ دارند، سختی بر خود هموار سازیم و مانند اسیران، بر پشت اشتران سوار شویم، و از رنج این شبروی و سفر دراز نهراسیم. از مولای متقیان

 

گویندگان و خوانندگان علم بسیارند و رعایت کنندگان و بکار برندگانش اندک. از مولای متقیان

 

گاه آفریدگار کسالت و بیماری را سبب برطرف شدن گناهان قرار می دهد زیرا در درد ثواب و پاداشی نیست ، بلکه گناهان را مانند برگهای پاییزی که از پیکر درختان فرو می ریزند، از وجود تو دور می سازد. از مولای متقیان

 

نیکی تنها در رفتار و گفتار نیست، زیرا دست و زبان و پا هم باید در عمل به نیکی بکوشند. با این حال پروردگار مهربان، بندگان را بدلیل پاک اندیشی و سرشت نیکشان اگر بخواهد- فردوس آشیان می کند. از مولای متقیان

 

مقام و قدر مرد، به قدرت و همت اوست. صدق گفتار و حسن رفتارش برابر با جوانمردیش بوده، و شجاعت و دلاوریش به انداز تنفر و بیزاریش از کار زشت و ناپسند است. از مولای متقیان

 

کسی که دوستانش را از دست می دهد گویی در دیار غربت زندگی می کند. از مولای متقیان

 

همانگونه که تن ها از کار خسته و فرسوده می شوند، دلها هم در یکنواختی احساس، ملول و گرفته می گردند، پس برای بهبود آنها پندها و حکمت های نوین می جویید. از مولای متقیان

.توانگری به هنر است نه به مال، و بزرگی به خرد است نه به سال

 

شنبه نهم 6 1387

پرتاب

 

با پدرش در کنار دریا بود. پدرش از او خواست امتحان کند دمای آب خوب است یا نه. فقط پنج سالش بود و از اینکه می توانست کمک کند، شعف زده بود... به کنار دریا رفت و پاهایش را خیس کرد.گفت: « پاهایم را در آب فرو کردم، سرد است.»

پدرش او را در آغوش گرفت و با او به کنار دریا رفت و بدون هیچ هشداری او را به درون آب پرتاب کرد. ترسید، اما بعد احساس لذت کرد.پدرش پرسید: آب چطور است؟

پاسخ داد:خوب است.پدر گفت: پس از حالا به بعد، هر وقت خواستی چیزی را بشناسی، خودت را به طرف آن پرتاب کن.

دسته ها : داستان کوتاه
شنبه نهم 6 1387

پروردگارا!

 

نشان کوی تو را می توان از نگاههای باران خورده ی نماز گزارانت یافت و بوی تو را می توان از دستانی که به سمت تو پروانه شده اند احساس کرد و من با سرود رودخانه ها در سجاده ی نمازم جاری می گردم تا بردباری و آمرزشت را عطایم فرمایی و تسبیح و شکر ثنا گویانت را نثارم کنی.

 

دسته ها : مناجات
شنبه نهم 6 1387

پرواز

 

یکی بود یکی نبود. پسر کوچکی بود که در پرورشگاه زندگی می کرد.

 

پسرک همیشه آرزو داشت که ای کاش می توانست مانند پرنده ها پرواز کند.

خیلی سخت بود که بفهمد چرا نمی تواند پرواز کند. در باغ وحش پرنده هایی بودند که از پسر کوچک خیلی بزرگ تر بودند و می توانستند پرواز کنند. با خودش فکر می کرد:«چرا من نمی توانم» و در شگفت بود که «آیا مشکلی دارم»

 

 

پسر کوچک دیگری بود که فلج بود و همیشه آرزو داشت که ای کاش می توانست مانند بقیه دخترها و پسرهای کوچک دیگر راه برود و بدود. با خودش فکر می کرد: «چرا نمی توانم مثل آنها باشم؟»

 

یک روز پسر کوچولوی یتیم که می خواست مثل پرنده ها پرواز کند از پرورشگاه فرار کرد.

به پارکی رسید. پسر کوچکی را دید که نمی توانست راه برود و بدود و داشت در جعبه شنی بازی می کرد.

 

به طرف پسر کوچک دوید و از او پرسید که آیا هیچ وقت می خواسته که مانند پرنده ها پرواز کند. پسر کوچک که نمی توانست راه برود و بدود گفت:« نه ولی ای کاش می توانستم مانند بقیه دخترها و پسرها راه بروم و بدوم.»

 

پسر کوچک که می خواست پرواز کند گفت: «این خیلی غم انگیزه» و به پسر کوچک که در جعبه شنی بود گفت:«فکر می کنی که بتوانیم با هم دوست بشویم» پسر کوچک گفت: «البته»

 

دو پسر کوچک ساعت ها با هم بازی کردند. قلعه های شنی ساختند و با دهانشان صداهای بامزه درآوردند. صداهایی که باعث می شد بلندتر بخندند. بعد پدر پسر کوچک با صندلی چرخ دار آمد که پسرش را ببرد. پسر کوچکی که همیشه آرزو داشت که ای کاش می توانست مانند پرنده ها پرواز کند به طرف پدر پسرک دوید و در گوشش نجوا کرد. مرد گفت : «بسیار خوب»

 

پسر کوچک که همیشه آرزو داشت که ای کاش می توانست مانند پرنده ها پرواز کند گفت «تو تنها دوست من هستی ای کاش می توانستم کاری کنم که بتوانی مثل بقیه دخترها و پسرها راه بروی و بدوی ولی نمی توانم، در عوض می توانم برایت کاری کنم».

 

پسرک یتیم برگشت و به دوست جدیدش گفت که از پشتش بالا برود. بعد شروع به دویدن در علف ها کرد. تند تر و تندتر می دوید در حالی که پسرک فلج بر پشتش سوار بود. در پارک می دوید و پاهایش را تند و تندتر حرکت می داد. به زودی باد شروع به وزیدن به صورت های دو پسرک کوچک کرد.

 

 

پدر پسر کوچک وقتی پسر کوچولوی فلجش را دید که دست هایش را در باد بالا و پایین تکان می دهد و با صدای بلند فریاد می زند که دارم پرواز می کنم، پدر، من دارم پرواز می کنم گریه اش گرفت.

دسته ها : داستان کوتاه
شنبه نهم 6 1387
X